شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
یک کوه غم به سینه تـلـمـبار می شود وقـتـی ز درد فـاطـمـه بـیـدار می شود این روزها نـماز شب او نشسته است وقـت قــیــام دیــدۀ او تــار مــی شــود گاهی به شانه های حسن تکـیه می کند یا تـکـیـه اش به شـانـۀ دیـوار می شود پـیـراهن سفـیـد تنش تـازه شـستـه بود نـگـذشته سـاعـتـی که گـلـدار می شود گـاهـی مـیـان عـزم سـفر فکر می کند آیـا کـسـی بـرای عـلـی یـار مـی شـود حتی برای دلخوشی مرتـضا که هست مـشـغـول کـار با تـن بـیـمـار می شـود شمعی که آب گشته سبکبال رفت و غم روی سـر عـلــی هـمـه آوار می شـود خانه بدون فاطمه غمخـانه بیش نیست زهـرا که نیست خـانه دلآزار می شود کی رفته او به خواب ز دردی که داشته بـازو بـرای سیـنـه پـرسـتـار می شود! |